تازه هائی ، درباره دروازه علمی جهان
فيلوزا، خاورشناس فرانسوى، با بررسى نوشتههاى برجاى مانده از يونانىهايى که در خدمت هخامنشىها بودند، اطلاعات جالبى پيرامون وضعيت علمى ايران در آن زمان به دست آورده و بر اين باور است که ايران "سرزمين مبادلههاى علمى مهمى در خاورميانه" بوده است. او مىنويسد
"ايونىها(يونانىهاى آسياى صغير)، مصرىها، بابلىها و هندىهاى غربى همه از اتباع ايران بودهاند. علومى که ميان آنها شناخته شده بود، در آن زمان توسعهى زيادى پيدا کرده بود و در دربار پادشاهان ايران خواستاران بسيار داشت. بسيارى از آن دانشمندان به دربار ايران فراخوانده مىشدند و حتى برخى را برخلاف ميلشان در دربار شاهنشاه نگه مىداشتند ... از زمان داريوش اول، دانشمندان يونانى در خدمت شاهان ايران بودند و در شوش به سر مىبردند. يکى از آنها فردى به نام آسکيلاس، از اهل کارى است که جغرافىدان شناخته شدهاى بوده داريوش در سال 519 پيش از ميلاد به او فرمان داده بود که جريان سفلاى سند را، که حوضهى علياى آن در دست ايران بود، با کشتى بپيمايد. هرودوت نوشته است که چگونه آسکيلاس از مصب سند آغاز کرد و عربستان را دور زد و به ساحل مصر در درياى سرخ رسيد"
فيلوزا پس از برشمردن چند دانشمند يونانى ديگر که به هزينهى دولت ايران به پژوهش مىپرداختند و پزشکانى که در دربار ايران خدمت مىکردند به چگونگى برده شدن دانش خاوزمين به يونان اشاره مىکند و مىگويد
" ما اطلاع داريم که معلوماتى از طب هندوستان پيرامون بيمارىهاى زنان از راه ايرانيان به دست نويسندگان کتابهاى بقراطى رسيده است. براى نمونه، در آن کتابها از واژهى پپرى ياد شده که در حقيقت همان پيپالى هندى، يعنى فلفل است که هنديان آن را به عنوان دارو به کار مىبردند. همچنين ما يقين داريم که طبيبهاى يونانى، مانند دموسدس يا کنتزياس، پس از بازگشت به سرزمين خود، اطلاعاتى را که از طب هندى در کشور ايران به دست آورده بودند، در يونان به کار گرفتند. در حقيقت، شباهت بسيار زيادى بين برخى دستورهاى طبى يونان و دستورهاى طبى کهنتر آن در هندوستان وجود دارد. اين شباهتها را با توجه به اين که چندبار طبيبان يونانى به دربار ايران، که صاحب بخشى از هندوستان بودند، رفته و زمانى در آنجا اقامت کردهاند، نمىتوان اتفاقى دانست"
فلوزا در پايان نوشتار خود چنين نتيجه مىگيرد:" چنان که گفتيم، در دربار ايران پزشکان مصرى و يونانى کار مىکردند. همچنين مى دانيم که علوم بابل در کشور ايران محفوظ گرديد و حتى پس از مرگ اسکندر نيز در آن کشور باقى ماند. براى نمونه، بروز در زمان سلوکوس، که پس از اسکندر در بابل حکومت مىکرد، اخترشناسى کلدانى آموزش مىداد. اگر چه ما نمىتوانيم، به علت نبود مدرک کافى، معين کنيم سهم ايرانيان در علوم ايران در زمان هخامنشى چه بوده است، دستکم مىتوانيم بگوييم که ايران در تاريخ علم از اين حيث که در برابر دانش يونانى علم همهى مشرق را گردآورى کرد، سهم بسيار مهمى در پيشرفت علوم در قديم داشته است"
در پايان، به اين نکته توجه داشته باشيد که بيشتر دانشمندانى که در اين متن يا متنهاى ديگر به عنوان دانشمندان يونانى نام برده مى شوند، از مردمان آتننشين(يعنى گريکها) نبودند، بلکه از مردم ايونى بودند که در آسياى صغير(منطقهى ترکيهى امروزى و جزيرههاى پيرامون آن) زندگى مىکردند؛ جايى که زمان درازى از ساتراپهاى امپراتورى هخامنشى بود و بزرگان دانش يونانى در واقع از آنجا بر خاستهاند. سرزمينى که به سرچشمههاى دانش شرقى، يعنى مصر، ميانرودان، ايران و هند نزديک بود و از دانش و تمدن آن سرزمينها بهرمند بود. براى نمونه به دو نوشتهى کوتاه زير مراجعه کنيد
:منبع
گروهى از خاورشناسان فرانسوي. تمدن ايراني. ترجمهى عيسى بهنام. انتشارات علمى و فرهنگى1
مقالههاى مرتبط